عمامه صورتی و حسین شمقدری؛ مستندسازی تحقیقی یا تجارت با تابوها؟
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۲۷۷۴۷
اگر مستند عمامه صورتی را طی روزهای گذشته به طور کامل هم ندیده باشید، احتمالاً بسیاری از شما قطعههایی از آن را در شبکههای اجتماعی مشاهده کردهاید. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرگزاری تسنیم، اگر مستند عمامه صورتی را طی روزهای گذشته به طور کامل هم ندیده باشید، احتمالاً بسیاری از شما قطعههایی از آن را در شبکههای اجتماعی مشاهده کردهاید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ماجرای مستند چیست؟ موضوعی که بویژه طی چند سال گذشته، به درست یا غلط، به یکی از مسائل اصلی سیاست در ایران تبدیل شده است: موضوع بیحجابی یا به تعبیر برخی «حدود برهنگی». آقای حسین شمقدری همین مسئله را دست گرفته و در 30 دقیقه سعی کرده است که پاسخ روشنی به یک پرسش مهم این سالها بدهد: چرا به یک تعبیر، کمحجابی و به تعبیر همان برخی دیگر،حدود برهنگی در ایران، تفاوت کرده و مشخصاً به سمت پوشش کمتر، رفته است؟
اینکه مستندسازی بتواند در 30 دقیقه، ابعاد مختلف این پرسش کلیدی را بررسی کند و به آن پاسخ روشن بدهد، اگر بتواند!، حتماً شاهکار خواهد بود! مسئلهای که سالهاست جامعهشناسان و روانشناسان و کارشناسان متعدد حوزههای مختلفی دینی و غیردینی به آن پرداختهاند و هرکدام تلاش کردهاند بخشی از عوامل و حقایق را آشکارکنند، حالا اگر در یک مستند 30 دقیقهای حل و فصل شده باشد که چه بهتر!
بعید است که مستند 30 دقیقهای که قطعات خاصش، احتمالا به عمد، وایرال شده، دیگر جایی برای اسپویل شدن داشته باشد، امّا احتیاطاً اگر فکر میکنید ممکن است داستان مستند اسپویل شود،ادامه متن را بعد از مشاهده آن بخوانید. اما حسین شمقدری در این مستند چه میگوید؟ حرف پیچیده و جدیدی نیست، فقط نوع به تصویر کشیدنش خاص شمقدری است: "همهی مشکل این حدود برهنگی به آن برمیگردد که به جای امر به معروفِ آن تعداد از مسئولانی که کاخ میساختند یا در کاخ مینشستند، به چیزهای دیگر و امر به معروفهای دیگر پرداختیم؛ والسلام"!
حرف غلطی است؟ حتماً خیر. حتماً یکی از مشکلات اصلی در کشور، چه در حوزه اقتصاد، چه در سیاست و چه در فرهنگ، همین مسئله است که از دورهای به بعد، و مشخصاً دوران آقای هاشمی رفسنجانی، روح سرمایهداری سوار بر ذات فرهنگی و عدالتمحور انقلاب اسلامی شد و روندهای بسیاری را تحت تاثیر خود قرار داد. امّا به تعبیر هایدگر در «پرسش از تکنولوژی»، اگرچه این روایت «صحیح»ی است که فرهنگ کاخ نشینی برخی مسئولان، برخی روندها از جمله پوشش را تغییر میدهد، امّا به تعبیر همان هایدگر، این «حقیقت» را تأمین نمیکند که همهی مسئله را صرفاً به این موضوع برگردانیم.
نگارنده معتقد است که از قضا باید بسیار از این ایده دفاع کرد که اشرافیگری مسئولان، یکی از عوامل مهم ضدفرهنگی و ضد مدعاهای اصلی انقلاب اسلامی است، و از این جهت این مستند دستکم بخشی از واقعیت را درست میگوید، امّا مشکل کار شمقدری و عمّامه صورتی در کل چیست؟ تناقض با خودش!
چه اتفاقی میافتد که یک مسئول سیاسی یا صاحب قدرت در جمهوری اسلامی، آن روح فرهنگی و عدالتخواهانه انقلاب اسلامی را فراموش میکند و به ثروتاندوزی و کاخنشینی روی میآورد و همین موجب میشود که فرهنگ به قهقرا برود و آسیبهای امروز بروز کند؟ «فرهنگ سرمایهداری» و تجارت با سیاست! این مسئول، سیاست را نه محملی برای اجرای ایدههای انقلاب اسلامی، بلکه فرصت و محلّی برای تجارت میبیند و از آنجا که موهبت اصلی برای او، سرمایه شده، ثروتاندوزی میکند و در کاخ مینشیند و به ریش ایدههای انقلاب اسلامی هم میخندد و در بهترین حالت، اگر هم آشکارا مردم و انقلابشان را به سخره نگیرد، دستکم دچار ریاکاری کشنده و سخیف میشود.
آن پارادوکس مستند شمقدری هم به نظر میرسد از همین دست است؛ با یک تفاوت که او بعضاً «فرهنگ» و «مسئلهی اجتماعی» را تبدیل به امر تجاری میکند و به جای آنکه به عمق برود و به حل واقعیتر مسائل کمک کند، سودِ خود از آن مسئله را تامین میکند؛ این سود لزوماً نیاز نیست که مالی باشد، شهرت عنوانی هم میتواند جای آن بنشیند. سازنده مستندهای ارزندهای مثل «یزدان تفنگ ندارد» در سالهای آغازین کار مستندسازیاش، آنگاه که به موضوعات زنان و بعضاً جنسی، مثل مستند «انقلاب جنسی» یا «این رل (In Rel)» میرسد، یا در حالت خوشبینانهاش حرف مشتپرکنی ندارد و یا اینکه اساساً داشتن ایده و شناخت دقیق از مسئله برایش موضوعیتی ندارد؛ او مسئله و تابوها را، بویژه درحوزه زنان و جنسی، میشناسد ولی مستندهایش را در این حوزهها به نحوی میسازد که شائبه تجارت با تابوها را بیشتر به ذهن متبادر میکند، تا مستندسازی تحقیقی و عالمانه.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: انقلاب اسلامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۲۷۷۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برای 20 سالگی درگذشت گل آقا
به گزارش صدای ایران از ایسنا، روزنامه خراسان به مناسبت ۱۱ اردیبهشت سالروز درگذشت زندهیاد کیومرث صابری فومنی ضمن بازخوانی جریان سازیهای کم نظیر او، با محمد حسن یادگاری، سازنده مستند «روزگارگل آقایی» گفتگویی کرده که در ادامه میخوانید: دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰، مخاطبان «گلآقا» هفته به هفته برای خریدن شماره جدید هفتهنامه انتظار میکشیدند؛ یک انتظار شیرین و شاد برای خواندنِ طنزهایی که به مسائل و مشکلات جامعه کنایه میزد و برای دقایقی آنها را میخنداند.
امروز، ۱۱ اردیبهشتماه، بیستمین سالروز درگذشت زندهیاد کیومرث صابری فومنی، همان «گلآقا»ی آشناست؛ مردی که تأثیری انکارنشدنی بر جریان طنز و طنزپردازی پس از انقلاب داشت.
«گلآقا» در سالهایی که تصویرسازی و کاریکاتور خیلی رواج نداشت، در هر شماره کاریکاتور یکی از مسئولان را روی جلد میبرد. این یک نوع خطشکنی بود که بعدها دیگر نشریات هم در همین مسیر حرکت کردند. «گلآقا» با شناختی که از جامعه داشت بدون اینکه حریمشکنی کند، در چهارچوب حرکت و نقد میکرد. از این رو مخاطبان این نشریه طیف گستردهای داشتند و محتوای آن مطالب عامپسند و نخبهپسند را دربر میگرفت. «گلآقا» در شناسایی نیروهای جوان هم نقش زیادی داشت. این نیروها بعدها وارد فضای رسمی طنز و رسانه شدند.
آخرین شماره هفتهنامه گلآقا» در دوازدهمین سال انتشارش در دوم آبان ۱۳۸۱ منتشر شد. زندهیاد صابری فومنی در سال ۱۳۷۰ پس از انتشار اولین شمارههای هفتهنامه «گلآقا»، تعدادی از آنها را برای رهبر انقلاب فرستاد تا نظر ایشان را که زمانی با یکدیگر همکار بودند، جویا شود. رهبر انقلاب هم در پیامی به تاریخ ۲۷ تیر ماه ۱۳۷۰ برای گلآقا نوشتند: «ادعا نمیکنم که کار شما کامل و بیعیب است؛ اما با ملاحظه اجمالی شمارههای «گلآقا»، امید هرچه بهتر شدن و کاملتر شدن آن را دارم.
طنز صادق و دلسوزانه باید همه نقاط معیوب، بهخصوص آنها را که کمتر به چشم میآیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبهروست که همه ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحهدار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار میبرند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعه دشمن، چه وسیلهای از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاریتر؟ انشاءالله شما و همکارانتان موفق باشید».
اردیبهشت ماه دو سال پیش مستندی از شبکه مستند سیما به نام «روزگار گلآقایی» ساخته محمدحسن یادگاری پخش شد؛ مستندی که پس از آن چندبار دیگر هم بازپخش شد. «روزگار گلآقایی» پرترهای از یک شخصیت محبوب و تأثیرگذار است که مردم هنوز هم طنزها و کاریکاتورهای خاطرهانگیز نشریهاش را به یاد دارند.
در ادامه گفتوگوی ما را با محمدحسن یادگاری، کارگردان این مستند میخوانید.
لطفا درباره این که چه اتفاقی باعث شد به سراغ ساخت مستند «گلآقایی» بروید توضیح دهید؟در دوران کودکی مخاطب پر و پاقرص «بچهها گلآقا» بودم و همین موضوع باعث شد به سراغ ساخت این مستند بروم. یکی دونفر از استادان من در حوزه ارتباطات که با مرحوم صابری آشنایی داشتند، به من کمک کردند تا با گروهی از کاریکاتوریستها و نویسندههای قدیمی طنز ارتباط پیدا کنیم. بعد از آن با آقای ناصر فیض دراین باره مشورت کردم و ایشان که شبکه همکاران «گلآقا» را میشناختند و با استاد صابری مراوده داشتند، به ما کمک کردند. بهتدریج با تعداد زیادی از دوستان و همکاران ایشان آشنا شدیم و حمایتی که افراد از ما میکردند، باعث میشد نفرات بعدی هم به جمع ما اضافه شوند. در نهایت با حدود ۲۵نفر از یاران «گلآقا» گفتگو کردیم که نامشان هم در فیلم هست.
در خلال گفتگوها و دیدارهایتان با این افراد، نکتهای بود که شما را تحت تأثیر قرار بدهد؟درزمان ساخت این مستند و با شنیدن گفتگوها لحظه به لحظه بیشتر شیفته شخصیت آقای صابری فومنی شدم. استاد صابری دانش و تجربه زیادی داشتند و توانایی تعامل با همه جناحها و سلیقهها را داشتند؛ چیزی که امروز کم داریم؛ یعنی افراد بابینشی که بتوانند با چنین دید وسیعی با همه در ارتباط باشند و همه را به تعامل وادار کنند، این شخصیتها خیلی کم هستند. این ویژگی آقای صابری بود و ما سعی کردیم در مستند هم این ویژگی را برجسته کنیم. از آن طرف وقتی فیلم پخش شد همه جناحها و گروههای سیاسی به آن واکنش مثبت نشان دادند و این برای ما اتقاق خوبی بود.
جالبترین بازخورد چه بود؟
روز اکران فیلم، هم هادی حیدری، کاریکاتوریست اصلاحطلب آمده بود و هم دکتر حدادعادل. هر دو هم راضی از سالن بیرون آمدند.
پژوهش فیلم حدود دو سه ماه و فیلمبرداری و تدوین هم تقریباً ۵، ۶ماه زمان برد؛ یعنی یک فرآیند ۸، ۹ماهه شد. ما ساخت مستند را در سال ۱۳۹۹ شروع کردیم که سال ۱۴۰۰ به پایان رسید و اردیبهشت ۱۴۰۱ به پخش رسید.